فلفلی و آنتوان
وقتی آقای “پوگه“، به منزل آمد، با تعجب دید که دخترش فلفلی رو به دیوار ایستاده و از کاغذ دیواری التماس می کند:“کبریت بخرید، آقایان محض رضای خدا، کبریت بخرید!“ فلفلی تا متوجه پدرش شد، پا به فرارگذاشت و سگ کوچکش هم به دنبالش.
این فلفلی که استاد تئاتر بازی کردن بود با دوستش آنتونی درگیر ماجرایی می شوند و پرده از نقشه ای تبهکارانه برمی دارند و هر کدام از افراد ماجرا به سرنوشت شایسته خود می رسند.
البته آنچه واقعا در جامعه اتفاق می افتد، کاملا مطابق آن نیست که در کتابها نوشته می شود، اما کودکان و نوجوانان باید تلاش کنند تا عدالت کتابها به صحنه اجتماع راه یابد؛ به این امید که بهشت هم کمی سایه خودش را بر روی زندگی انسانها بیندازد.
مشخصات کتاب
ناشر
:
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
مترجم
:
علی پاکبین
تیراژ
:
٢٠٠٠٠
نسخه
قطع
:
خشتی
نوع چاپ
:
رنگی
تعداد صفحات
:
۱۵۵
نوبت چاپ
:
اول
نوع جلد
:
نرم
اندازه کتاب
:
١٤.٥×٢١.٥
دیویی
:
٨٣٣
٩۱۴/
ف ۵۴۴ ک
٩۱۴/
ف ۵۴۴ ک