گربه می‌خواهد ماهی بگیرد

دسته : ادبیات
نویسنده : حسین سیدی
گروه سنی : ٧ تا ۱٨ سال به بالا
سال انتشار : ۱٣٧۴

یک روز گربه ای که در کنار ماهیگیری نشسته بود دید که ماهیگیر ماهی بزرگی صید کرد. با تعجب گفت: چقدر ماهیگیری آسان است. بعد نزدیک رودخانه آمد و دمش را در آب فرو کرد. ماهی بزرگی دم گربه را گاز گرفت و او را به داخل آب برد. سرانجام ماهیگیر گربه را نجات داد، اما گربه هنوز نفهمیده است چرا بعضی کارها آسان به نظر می آید، و وقتی آنها را انجام می دهیم خیلی سخت می شود!
کتاب مجموعه داستانهایی است سرگرم کننده به همراه نقاشیهایی متناسب و زیبا

شرح کتاب

موش کم حوصله

در یک مزرعه موش تنبلی زندگی می کرد که چون تمام تابستانرا به بازی و خنده گذرانده بود، در زمستان نزدیک بود از گرسنگی بمیرد. وقتی بهار از راه رسید، موش تصمیم گرفت این بار برای زمستانش خوراکی ذخیره کند. با این فکر از لانه اش بیرون آمد و به مزرعه خشک و خالیش چشم دوخت. فکر کرد و فکر کرد و بالاخره چون خیلی شلغم دوست داشت، تصمیم گرفت شلغم بکارد. مزرعه اش را حسابی شخم زد و شروع کرد به پاشیدن تخم شلغم.پس از چند روز،بذرها جوانه زدند و مزرعه موش پر از برگهای کوچک سبز شد؛ اما موش خیلی کم حوصله بود و با خود گفت: « چه برگهای کوچکی! آخر چقدر باید انتظار بکشم؟» و بعد به مزرعه دوستش، خرگوش سفید رفت. در مزرعه خرگوش نوعی گیاه روییده بود که ساقه های محمی داشت. موش از خرگوش سفید پرسید: « دوست من! در مزرعه ات چه کاشته ای؟»

خرگوش سفید جواب داد:« کلم چینی. ببین چه ساقه محکمی دارد!»

موش با شنیدن این حرف، از کاشتن شلغم پشیمان شد و با خود گفت:« باید کلم بکارم؛ آن هم کلم چینی تا زودتر رشد کند.»

مشخصات کتاب
ناشر : کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
زبان : فارسی
تیراژ : ۶٠٠٠٠ نسخه
قطع : خشتی
نوع چاپ : رنگی
تعداد صفحات : ٣٢
نوبت چاپ : اول
نوع جلد : نرم
شابک : ۴ – ۱۸۰ – ۴۳۲ – ۹۶۴
اندازه کتاب : ٢٢×٢٢
دیویی : ٨٠٨
٨٣/
گ