داستانهای امیل
در یکی از روستاهای کشور سوئد پسر بچه خیلی بازیگوش و کله شقی زندگی می کرد که اصلاً به حرف هیچ کس گوش نمی داد. نام او امیل بود و همیشه جیغ و هوار می کشید، بنابراین نمی توان او را پسری خوب و مهربان نامید. امیل با اینکه بیشتر از پنج سال نداشت، ولی خیلی قوی بود. ظاهرش با چشمان آبی، گونه های قرمز و موهای روشن طوری بود که آدم فکرمی کرد او یک فرشته است. اما قبل از اینکه این طور فکر کنید، بهتر است درباره او بیشتر بدانید و با شیطنت های او آشنا بشوید…
امیل در لونه بری
در روستای لونه بری پسر بچه خیلی بازیگوش و کله شقی به نام امیل زندگی می کرد که اصلا حرف گوش کن نبود. امیل همیشه جیغ و هوار می کشید، برای همین نمی توان او را خوب و مهربان نامید. با اینکه پنج سال بیشتر نداشت، ولی خیلی قوی بود.چشمهای آبی، گونه های قرمز، موهایی روشن و پر پشت داشت. ظاهرش طوری بود که آدم فکر می کرد یک فرشته است؛ اما قبل از این که این طور فکر کنید ؛ بهتر است....
٧٣٧۴/
د ٩۵۴ ل