قصهی یک گربه و پنج موش
قصهی دستها٢
پنج تا موش کوچولو، دنبال نان و پنیر، گردو و شیر، میخواستند از لانه بیرون بیایند که ناگهان سایه گربه را دیدند. بالاخره از لانه بیرون دویدند، به غذای خود هم رسیدند از گربه هم نترسیدند. اما چگونه!؟ با اتحاد یا به کمک انگشتها؟ بخوانید و ببینید.
شرح
کتاب
...اولی گفت گرسنهام، غذام کو؟
دومی گفت پشمک و باقلوام کو؟
سومی گفت: نان و پنیر نداریم؟
چهارمی گفت: گردو و شیر نداریم؟
پنجمی گفت...
مشخصات کتاب
ناشر
:
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
تصویرگر
:
هدی حدادی
زبان
:
فارسی
تیراژ
:
۱۵٠٠٠
نسخه
قطع
:
خشتی
نوع چاپ
:
رنگی
تعداد صفحات
:
٢٠
نوبت چاپ
:
اول
نوع جلد
:
نرم
شابک
:
۹۶۴ – ۳۹۱ – ۰۳۲ – ۶
اندازه کتاب
:
۲۲×۲۲
دیویی
:
۵٩٩
٣۵٣/
ی ٣٩٢ ر
٣۵٣/
ی ٣٩٢ ر