خرس کوچولوی قطبی و خرگوش شجاع
داستان خرسی قطبی را روایت میکند که در یک اتفاق، جان خرگوش کوچکی را نجات میدهد. خرس و خرگوش که حالا دوستهای هم محسوب میشوند از آن پس دستخوش حوادثی میشوند. اشاره به تفاوتهای حیوانات، بررسی ملزومات دوستی و فداکاری بخشی از موضوعهایی است که کتاب «خرس کوچولوی قطبی و خرگوش شجاع» به آنها میپردازد.
یک روز خرس کوچولوی قطبی که در برفها بازی میکرد صدای نالهای شنید و متوجه شد که خرگوش کوچکی در یک گودال عمیق افتاده است. خرس کوچولو خرگوش را نجات میدهد و سپس با یکدیگر مسابقه میدهند. ناگهان به یک ایستگاه قطبی میرسند و خرس کوچولو متوجه میشود که از دریچهی بالای ایستگاه قطبی بوی خوبی میآید. خرس کوچولو به طرف دریچه میرود و در آن خم می شودکه … .
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «خرس کوچولو این را گفت و با سرعت روی سقف ایستگاه قطبی رفت. آنجا دریچهای بود که بوی خوبی از آن بالا میآمد. خرس کوچولو صدای عجیبی از توی ایستگاه شنید. نرده روی دریچه را برداشت و کنار گذاشت تا از نزدیک توی ایستگاه را ببینند، اما چیزی دیده نمیشد. توی دریچه خم شد و ناگهان...»
۵٩٠
خ ٩٣٢ ب
۱٣٧٩