سایه هیولا
در رمان ۲۷۴ صفحهای سایهی هیولا با دو روایت روبهرو میشویم: ۱- روایت دوستی مارال، دختر رئیس محیطبانی پارک ملی گلستان، با یک پلنگ و ماجراهایی که حول این رابطهی پردردسر، در زمانهی ما میگذرد. ۲- دوستی عمیق دختری به نام لاله با یک ببر(آخرین ببر ایرانی که پنجاه سال پیش منقرض شد)
کارگردانی جوان به نام افرا قرار است براساس رابطهی لاله و ببر فیلمی سینمایی ــ با بازی مارال در نقش لاله ــ بسازد. پدر مارال به اتهام کشتن بزرگترین شکارچی منطقه بازداشت، محاکمه و محکوم به قصاص میشود. مارال در یک موقعیت سخت قرار میگیرد: ۱- از عشق خود به افرا بگذرد و به عنوان دیه و خونبها تن به ازدواج با پسر پنجاه سالهی مقتول بدهد که اجاقش کور است اما ناتوانیاش را به گردن همسرش طاهره میاندازد! ۲- تن به قصاص پدر بدهد و شاهد مرگ عزیزترین کَس و محکمترین پناهش باشد. او راهی جز انتخاب یکی از دو راه ندارد.