وقتی مژی گم شد...

رمان نوجوان امروز

گروه سنی : ۱۵ تا ۱٨ سال به بالا
سال انتشار : ۱٣٩٨

آخر این داستان را می‌دانم. می‌دانم که دست آخر مژی گذاشت و رفت. رفت به کام اژدها. گم شد. اما می‌خواهم بدانم چرا؟ چرا مژی رفت؟ چرا همه‌ی ما خواب بودیم؟ چرا هیچ‌کس مژی را ندید؟ ندید که دارد عذاب می‌کشد. می‌خواهم بدانم چطور همه چیز دست به دست هم داد تا آن بلا سرش بیاید....

شرح کتاب

مژده شانزده و مژگان هفده سال دارد و دو دخترخاله هستند. آن دو به همراه خانواده‌هایشان به سفر می‌روند. پدر فراموش کرده داروی خود را بیاورد و مژگان را مقصر می‌داند و او را سرزنش می‌کند. فردای آن روز مژگان ناپدید می‌شود.

خانواده همه‌جا را جست‌وجو می‌کند و معلوم می‌شود که او تمام مدت در کمد پنهان شده است. خانواده هنوز طعم خوش‌حالی پیدا شدن مژگان را نچشیده که این بار با گم شدن مژده روبه‌رو می‌شوند. پس از پی گیری آشکار می‌شود که او توسط یکی از دوستانش و به بهانه بردن او نزد مژگان دزدیده شده و به خانه‌ای امن برده شده است. مجرمان پس از روبه‌رو شدن با پلیس و فرار به دلیل سرعت زیاد تصادف می‌کنند و مژده قطع نخاع می‌شود. هر بخش داستان را یکی از افراد خانواده که در ماجرا درگیر است نقل می‌کند و تلاش می‌کند دلیل وقوع این حادثه را ریشه‌یابی کند.

داستان به فرار دختران از خانه و برخی از علل آن توجه دارد. اثر به نوجوانانی که دوران حساس بلوغ را سپری می‌کنند و درگیر ماجراهایی مشابه با خانواده خود هستند یادآوری می‌کند که فرار راه حل نیست.     


مشخصات کتاب
زبان : فارسی
تیراژ : ۱۰۰۰۰ نسخه
قطع : رقعی
نوع چاپ : مشکی
تعداد صفحات : ۱۰۲
نوبت چاپ : چهارم
نوع جلد : نرم
شابک : ۵- ٨٨٣- ٣٩۱- ٩۶۴- ٩٧٨
ویراستار : فاطمه کاوندی
دیویی : ٣ فا ٨
۶٢/
۲۲۶ ش

۱٣٩۱
ناظر هنری : هدی حدادی
مدت زمان اثر :