رفیق و نارفیق
از مجموعهی مرز پر گهر (دو زبانه فارسی – تاتی)
یک روز دو تا رفیق تصمیم گرفتند با هم سفر کنند تا اینکه جایی برای خود کاری دست و پا کنند. آنها وسایل خود را جور می کنند و راه می افتند. در راه سفر، یکی از آنها هرچه که داشت با دیگری قسمت کرد، اما وقتی نوبت آن یکی شد، هرچه که داشت برای خود برداشت و رفت و رفیقش را تنها و گرسنه رها کرد.
یکی از آن ها می گوید برای اینکه بقچه هایمان را باز و بسته نکنیم و نان ها خشک نشوند بهتر است اول غذای یکی را بخوریم و وقتی تمام شد برویم سراغ غذای آن دیگری.
دومی قبول می کند و بقچه اش را باز می کند و با هم می خورند. اما وقتی نوبت اولی می شود نارفیقی می کند و به قولش عمل نمی کند و دومی را به سختی می زند و ... رهایش می کند و می رود.
اما ماجرای به همین سادگی پیش نمیرود و اتفاق های میافتد و کتاب به مخاطبانش نشان میدهد که ناجوانمردی عاقبت ندارد.
ر ۴۶۶ ج