قند و نمک

داستان طنز

دسته : ادبیات
نویسنده : احمد عربلو
گروه سنی : ۱٢ تا ۱٨ سال به بالا
سال انتشار : ۱٣٨۶

کتاب حاضر مجموعۀ سرگرم کننده و آموزنده‌ای از شعر و نثر، داستان و واقعیت، تاریخ و طنز است که هنرمندانه گردآوری شده و شور و شیرین را به هم بافته است. چاشنی طنز و واقعیت در این حکایت‌ها هم شادی و سرگرمی می‌آفریند و هم خواننده را به اندیشه و تفکر می‌کشاند.

شرح کتاب

... مشهوراست که ناصر‌الدین‌شاه ، همواره به فکر تقلید از اروپائی‌ها بود . بعد از سفری کهبه اروپا داشت ، دستور داد تا به شیوه اروپایی‌ها یک باغ‌وحش در محوطه کاخ برایشدرست کنند. از جمله حیوانات این باغ وحش ، دو شیر بودند که در دو قفس جداگانهنگهداری می‌شدند . وجود این شیرها برای خدمتمکاران کاخ بسیار سودمند بود ، چون هربار مقدار زیادی از گوشت‌هایی را که سهم شیرها بود ، می‌دزدیدند . شیرهای بیچاره وزبان بسته که کاری از دست‌شان بر نمی‌آمد . روز به روز لاغرتر و ضعیف‌تر می‌شدند .تا اینکه یکی از شیرها مرد ! مسئول باغ وحش دستور داد پوست شیر را کامل کندند و آنبرای روز مبادا خشک کرد .

یک روز خبر دادند کهناصرالدین شاه بعد از مدتها برای بازدید به باغ وحش‌می آید . مسئول باغ وحش کهحسابی ترسیده بود‌، به سراغ باغبان رفت و با دادن مبلغی پول او راضی کرد تا برایمدتی در پوست شیر برود و ساعتی را در قفس بماند تا شاه بیاید و برود باغبان پوستشیر را به تن کرد و در قفس شیر نشست اما هر چه منتظر شد از شاه خبری نشد . تااینکه حوصله‌اش سر رفت و تصمیم گرفت تا همه جا ساکت و آرام است و فرصتی هست‌، چپقیبکشد .

بنابراین با احتیاط چپقش راچاق کرد و مشغول دود کردن شد اما هنوز چند پک به چپق نزده بود که ناگهان شیر دیگروارد قفس او شد ! باغبان که از شدت ترس می‌لرزید و زبانش بند آمده بود‌، چپق ازدستش افتاد‌، اما ناگهان آن شیر دیگر به حرف آمد و گفت :” داداش دستت درد نکند !من هم چپقم را جا گذشته‌ام می‌دهی تا ماهم یک پک بزنیم ؟ مثل اینکه شاه احمق حالاحالاها قصد آمدن ندارد‌!”

باغبان تازه فهمید که یکیدیگر از خدمتکارها داخل پوست شیر دیگر رفته است‌، زیرا او هم به درد همین شیر دچارشده بود.

مشخصات کتاب
ناشر : کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
تصویرگر : هاله پارسازادگان
زبان : فارسی
تیراژ : ۱۵۰۰۰ نسخه
تعداد صفحات : ۱٢٧
نوبت چاپ : اول
شابک : ٩٧٨-٩۶۴-٣٩۱-۱٧٩-٩
دیویی : فا ٨
٧/۶٢
ق۵٢٧ ع