داستان قِلقِلًک
مجموعه داستانهایی از یک خانواده متفاوت است که ماجرای زندگی آنها به تقویت مهارتهای رفتاری کودکان و والدین کمک میکند.
داستان تولد قلقلک که فرزند خانوادهی قلقلیهاست آغاز میشود. این خانواده که به خاطر شکل ظاهریشان همیشه در حال قل خوردناند، ماجراهایی فانتزی خلق میکنند که به مهارتهای رفتاری، اجتماعی اشاره دارند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«جشن قل زدن، بزرگترین جشن قلقلیها بود. در این جشن، قلقلیهای دیگر، قل زدن یک بچه قلقلی را میدیدند، اگر خوب قل میزد قبول میکردند که او هم قلقلی است.»
.
.
«همسایهی قلقلی از پشت پنجره، دکتر و باباقلقلی را دید و فهمید که بچهشان به دنیا آمده است. دست بچهاش، قلقلچه را که کمی بزرگتر از قلقلک بود، گرفت. هدیهاش را هم که یک تلمبه بود، برداشت و به دیدن خانم قلقلی رفت.»