باد، نه بادی
سال 1936، در شهر فیلینت میشیگان، اوضاع همه سخت است. اما برای باد پسر دهسالهی بدون مادر اتفاقهای دیگری هم میافتد؛ باد چمدانی دارد پر از وسایل خاص و پدری که هیچگاه او را ندیده است. مادر، پیش از مرگش سر نخی برای باد گذاشته بود؛ اعلانهای تبلیغاتی خوانندهی معروف: هرمان ئی کالووی و گروه مشهورش. این اعلانها شاید باد را به پدرش برساند. باد باید چمدانش را بردارد و از یتیمخانه فرار کند و به دنبال پدر اسرارآمیزش برود. چیزی جلودار او نیست، نه گرسنگی، نه ترس از خونآشامها و نه حتی خود هرمان ئی کالووی ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
این اثر دو جایزه نیوبری و کورتا اسکات کینگ باهم آورده است.
این اثر در رقابت های متعددی برگزیده شده که از آن جمله می توان به «جایزه نیوبری » و «برنده جایزه کورتا اسکات کینگ»، «کتاب برگزیده شورای ملی مطالعات اجتماعی»، «بهترین کتاب سال از نظر اسکول لایبرری ژورنال»، «بهترین کتاب سال از نظر پابلیشر ویکلی»، «کتاب برگزیده نیویورک تایمز»، «برنده کتاب گلدن کایت برای داستان» اشاره کرد.
سال 1936، در شهر فیلینت میشیگان، اوضاع همه سخت است. اما برای باد پسر دهسالهی بدون مادر اتفاقهای دیگری هم میافتد؛ باد چمدانی دارد پر از وسایل خاص و پدری که هیچگاه او را ندیده است. مادر، پیش از مرگش سر نخی برای باد گذاشته بود؛ اعلانهای تبلیغاتی خوانندهی معروف: هرمان ئی کالووی و گروه مشهورش. این اعلانها شاید باد را به پدرش برساند. باد باید چمدانش را بردارد و از یتیمخانه فرار کند و به دنبال پدر اسرارآمیزش برود. چیزی جلودار او نیست، نه گرسنگی، نه ترس از خونآشامها و نه حتی خود هرمان ئی کالووی ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
(گروه سنی مخاطب این کتاب سنین 8 تا 12 سال در نظر گرفته شده است)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"دوباره شروع شد ... همهمان به صف منتظر صبحانه ایستاده بودیم که مددکار اجتماعی تقتقکنان رفت انتهای صف. اوه، اوه ... این نشانهی بدی است. یا یک خانوادهی جایگزین برای کسی پیدا کرده بودند یا قرار بود یکی کتک بخورد. همینطور که مددکار در طول صف راه میرفت، همهی بچهها نگاهش میکردند. صدای پاشنههای بلند کفشهایش شبیه ترقتوروق چوب توی آتش بخاری بود.
وای!
کنار من ایستاد و گفت: "تو بادی کالدول هستی؟"
گفتم: "اسمم باد است، نه بادی، بانو."
دستش را روی شانهام گذاشت و از صف بیرونم آورد. بعد جری، یکی از پسرهای کوچولو، را بیرون کشید و گفت: "تو جری کلارک نیستی؟" ...
٨٢٣/