نیروی برتر لاکی
ماجراهای یک دختر 10 ساله و مادرش می پردازد که در جستجوی یک «قدرت بالاتر» هستند.
این کتاب برگزیده شورای کتاب کودک آمریکا، کتاب برتر کتابخانههای آمریکا، کتاب منتخب مجله کایرکاس ریویو را در کارنامه خود دارد.
این کتاب دارای 23 قسمت است که از آن جمله میتوان «گوش ایستادن»، «بریجیت»، «خوب و بد»، «تابلونویسی»، «مایلز»، «اولین نشانه»، «تخم مرغ و لوبیا»، «مقدمات فرار»، «معتادهای ناشناس»، «زنبور رطیلخوار» و «خاکستردان» را نام برد.
لاکی در هاردپن کالیفرنیا با نامادریاش بریجیت روزگار میگذراند. او وقتی مطمئن میشود بریجیت میخواهد برگردد فرانسه، راهی جز فرار روبهروی خود نمیبیند؛ آن هم با سنگینترین کولهپشتی دنیا!
اما انگار لاکی به توفان شن و ظاهر شدن پردردسر پسر بچهای 5 ساله (با یک لنگه کفش و خارهای کاکتوس در پاشنهاش) فکر نکرده است ...
بخشی از اثر :
«لاکی تریمبل زیر سایهی سطل آشغال چمباتمه زده بود. گوشش را به شکاف دیوار طبله کردهی "موزه و نمایشگاه عتیقههای زنگولهای" هاردپن چسبانده بود و به حرفهای سمی کوچکه گوش میکرد. داستان وقتی که سمی یک معتاد تمامعیار بود و به آخر خط رسیده بود و زندگیاش داشت از هم میپاشید. همان وقت بود که دنبال نیروی برترش رفت و دیگر پاک پاک شد. بین جلسههای "دوازده گام" - که معتادها و پرخورهای ناشناس تویش شرکت میکردند - ماجرای سمی کوچکه هنوز محبوبترین داستان لاکی بود.
سمی کوچکه داستان روزی را تعریف میکرد که گیج و منگ، توی کادیلاکش ولو شده و کل صبح را به صدای جانی کش گوش داده بود. وقتی هم به خودش آمد، دید یک مار زنگی درست روی صندلی مسافر چنبره زده. ماری که همان موقع، خیز برداشت و روی، حیوان خانگیاش را نیش زد ...»
.
.
«چشمهای بریجیت از وحشت درشت شده بودند و صورتش به کبودی میزد. کم مانده بود نفسش بند بیاید: «چی شده!؟ مار!» کلمه مار را مثل کسانی گفت که لاشه گندیده یک موش را دیدهاند: «توی خشککن یه ماره...!» و به آن سوی دیوار واگن، یعنی ته آشپزخانه و جای لباسشویی اشاره کرد. لاکی با خونسردی و آرامش تمام، طوری که بخواهد به بریجیت نشان بدهد مارها تمیزند و چندشآور نیستند، گفت: «آهان! یه مار توی خشک کنه.» طوری گفت که انگار وجود این حیوان توی ماشین لباس شویی اتفاق چندان بزرگی هم نیست...»
/٩۱۴