باران شادی (به زبان کردی)
این اثر به زبان کُردی ترجمه شده است.
یک فیل پس از این که راه را در بیابان گم میکند خسته میشود و به خواب میرود. بعد از این که از خواب برمیخیزد، نمیداند که در بیابان یا دشت قرار دارد. بعد از مدتی یک زنبور بر روی سر فیل مینشیند و به سر تا پای فیل نگاه میکند که دارای بینی دراز و گوشهای پهن است. زنبور آنقدر سر و صدا میکند که فیل تصمیم میگیرد او را از خود دور کند. اما هرچه تلاش میکند فایدهای ندارد. آنقدر این کار را ادامه میدهد تا این که خسته میشود و به خواب فرو میرود.
زنبور نیز بلافاصله میرود و بقیه دوستان خود را نزد فیل میآورد. اما آنها هرچه سر و صدا میکنند فیل بلند نمیشود تا این که یکی از زنبورها روی چشم او را نیش میزند و ناگهان فیل با صدای بلند فریاد میکشد و از خواب برمیخیزد. زنبورها از فیل سوال میکنند که چطور شد که به اینجا آمدی و به خواب رفتی، فیل میگوید برای تفریح و بازی به اینجا آمدم ولی خسته شدم و همینجا زیر درخت به خواب رفتم. بعد از آن فیل از آنها خداحافظی میکند و به سوی خانهاش روان میشود. او در بین راه به یک خرس برخورد میکند که در حال خوردن عسل زنبورها است. فیل از این کار خرس عصبانی شده و با ضربهای محکم او را ادب میکند. این امر سبب میشود خرس برای همیشه از آنجا برود. از طرفی زنبورها از این کار فیل بسیار خوشحال میشوند و از او تشکر می کنند. این کار سبب شد آنها دوستان خوبی برای یکدیگر باشند. داستان مذکور به زبان کردی و در قالب شعر در کتاب حاضر به چاپ رسیده است.