لکلکها بر بام
این اثر داستان تلاش دستهجمعی کودکان یک دهکده در به ثمر رساندن یک آرزوی همگانی سخن میگویدو در قالب داستانی پرکشش ازحمایت اهالی یک روستا برای همزیستی با لکلکها و حفظ محیط زیست میگوید.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
لینا کارها را روبه راه کرد، چون جریان لکلکها با مقاله او شروع شده بود،خودش را مسئول احساس میکرد. روز خوبی بود.آسمان درخشان و آبی بود و سد آفتابی...
.
.
دیرک تمام حرفهایش را دوباره از سر گرفت. تمام نقشههایشان را توضیح داد. برای جانوس از لکلکها و زندگی آنها در آفریقا، میان شیرها و کرگدنها و اسبهای آبی گفت. دیرک کلمات را حسابی کج و کوله بیان میکرد. بعد دیگر حرفهایش ته کشید. چیز دیگری برای گفتن نداشت. این بود که با ناامیدی اضافه کرد: «فقط یک خرده فکر کن. در آفریقا لکلکها بین حیوانات درنده زندگی میکنند ولی اینجا آنها درست وسط مردم زندگی میکنند.»
٩٧٨۶٠٠٠۱٠٣٣٢٣