جغدی که سرش باد کرده بود
جغد کوچولو نزدیکیهای صبح، موقعی که داشت از خواب بیدار میشد، پاش سر خورد و از داخل لانه به پایین درخت روی زمین افتاد. موقعی که داشت پرهاش را تکان میداد تا خودش را تمیز کند، متوجه یک برآمدگی روی سرش شد. خیلی ناراحت شد. حیوانات جنگل که دیدند جغد کوچولو غمگین است آمدند تا به او دلداری دهند. مار گفت: من با دمم روی سرت را میمالم، حتماً خود میشوی. اما جغد کوچولو هنوز ناراحت بود
مشخصات کتاب
تصویرگر
:
سوزان وبر
مترجم
:
نسیم عبدی
زبان ترجمه
:
فارسی
قطع
:
خشتی
نوع چاپ
:
رنگی
تعداد صفحات
:
۱۴
نوبت چاپ
:
اول
نوع جلد
:
نرم