نفرین دفراش
دشت پارسوا٣
سایه پرسید: «خودتی ماندانا؟»
آهنگ صدایش آشنا بود. سایه نزدیک شد و چیزی درون ماندانا فرو ریـخت. این خوابی بود که باید هر چه سریعتر از آن بیدار میشد. زمزمه کرد: «تو اینجا چی کار میکنی؟! چقدر تغییر کردهای!»
نـمیدانست شگفتزده شده بود یا خشمگیـن. اگر آن ابروها و آن نگاه عجیب و خیرهاش را نـمیدید، محال بود او را به جا بیاورد.
مشخصات کتاب
ناشر
:
افق
زبان
:
فارسی
قطع
:
رقعی
نوع چاپ
:
مشکی
تعداد صفحات
:
٢۶۴
نوبت چاپ
:
اول
نوع جلد
:
نرم
شابک
:
۴- ٣۴٢- ٣۵٣- ۶٠٠- ٩٧٨