بچه - گل های گمشده
The lost flower children
بچههایی که به تازگی مادر خود را از دست دادهاند، در پی زندگی با یکی از اقوام پیرخود و جستجو در کتابخانهی خانهی قدیمیاش کتاب داستانی را پیدا میکنند که در مورد باغ خانه و طلسم بچههایی که در آن زندگی میکردند، نوشته شده است.
نلی ۵ ساله پس از مرگ مادر به خواهرش اولویای ۹ ساله بسیار وابسته شده است به طوری که زندگی شان مختل شده است. آن ها در کتابخانه عمه شان کتابی پیدا می کنند که به آن ها کمک می کند دوباره زندگی عادی را از سر بگیرند.
عمه مینتی خیلی خیلی پیر است ولی چارهای ندارد و باید از نلی و الیویای پنج و نه ساله مراقبت کند چون مادر آنها مرده و پدرشان به خاطر شغلش مجبور است به سفر برود. او بچهای نداشته و حتی ازدواج هم نکرده است. ظاهرا" از بچهداری هم چیزی نمیداند. او فقط یک باغ پدری بزرگ دارد که زمانی خیلی خوب به آن رسیدگی میکرده و حسابی سرسبز بوده. کلی هم کتاب دارد. او مرتب مورد تهدیدهای نلی کله شق و زورگو قرار میگیرد و از طرفی نگران الیویاست که یکسره باید مراقب نلی باشد. تا اینکه بچهها کتابی در خانهی او پیدا میکنند که حکایت از دفن تعدادی فنجان در باغ دارد و برای شکسته شدن طلسم باغ کسی باید هشت فنجان و یک قوری پیدا شود. بچهها دست به کار میشوند و طلسم بزرگ خودشان میشکند.
/۵۴