تو نوکطلا هستی؟
کتابهای خودمان
نوک طلا مثل همیشه شروع کرد به آواز خواندن، اما آوازش مثل همیشه نبود...
شرح
کتاب
نوکطلا دلش گرفته بود. غصّهدار و غمگین بود. با خودش گفت: «اینجا کسی مرا دوست ندارد. کسی به آواز توجه نمیکند. اگر قشنکترین آوازها را بخوانم، هیچکس به من نمیگوید بهبه! آفرین!»
نوکطلا به دوردستها نگاه کرد و دوباره گفت: «باید جایی بروم که آواز پرندگان را دوست دارند.»
نوکطلا به رفتن فکر کرد. احساس کرد توی دلش چیزی پیدا شده است. چیزی مثل سنگ سفت و سخت؛ چیزی که هر لحظه بزرگتر میشد و او را تشویق به رفتن میکرد.
نوکطلا به هیچکس چیزی نگفت. هنوز خودش هم نمیدانست بماند یا برود. نگران بود. آرامش روزهای قبل را نداشت...
مشخصات کتاب
تصویرگر
:
مرجان بابامرندی
زبان
:
فارسی
تیراژ
:
۵٠٠٠
نسخه
قطع
:
خشتی
نوع چاپ
:
رنگی
تعداد صفحات
:
٢۴
نوبت چاپ
:
اول
نوع جلد
:
نرم
شابک
:
٣- ٨٢٩- ٣٩۱- ٩۶۴- ٩٧٨
اندازه کتاب
:
٢۵ * ٢۵
دیویی
:
دا
۵٩٠
ت ٨٣٣ ص
۵٩٠
ت ٨٣٣ ص
دبیر پروژه
:
مژگان بابامرندی
ناظر هنری
:
ابوالفضل همتی آهویی