کلیات سعدی
سعدی شیرازی از بزرگترین شاعران اواخر سده ششم و سده هفتم خورشیدی است و آثار پرشمار و گوناگونی در قالبهای مختلف ادبی از خود به یادگار گذاشته است. در یک دستهبندی میتوان آثار او را به دو دسته منثور و منظوم تقسیم کرد. غرض از آثار منثور، آثاری است که به نثر نگاشته شدهاند مانند بخش اعظم گلستان سعدی که البته در لابهلای این اثر بزرگ و جهانی، آیاتی از قرآن، احادیث اسلامی و نیز ابیاتی به فراخور نثر آورده شده است. دسته دوم (آثار منظوم)، دربردارنده بوستان سعدی، غزلیات (فارسی و عربی)، و قصایدملمعات چند عنوان دیگر است. از قدیمالایام به مجموعه تمامی این آثار در چارچوب یک یا چند مجلّد، کلیات سعدی اطلاق میشده است.
کلیات سعدی بارها در خارج و داخل ایران به در شکلهای مختلف به چاپ رسیده ولی تا حدود صد سال گذشته در هیچیک از این چاپها تدوینگر کلیات، به دنبال نقل نزدیکترین و منطبقترین آثار با آنچه در واقع از قلم سعدی جاری شده بوده، نمیرفته و این ضعف به سبب عدم آگاهی از روشهای معمول و اصولی تصحیح نسخ دستنوشته کهن رقم میخورد. از زمان تأسیس مراکز آموزش عالی و تدریس علوم روز در حوزه ادبیات و فرهنگ و ایجاد ارتباط با مراکز علمی معتبر جهان، آشنایی محققان با روشهای اصولی تصحیح و جمعآوری و تدوین نسخ قدیمی رقم میخورد و افراد دانشمندی چون محمدعلی فروغی کمر همت به انجام صحیح و دقیق این کار میبندند. محمدعلی فروغی در سال ۱۳۱۶ برای اولین بار و پس از هشت سال ممارست دیوان مصصح خود را در چهار مجلد منتشر میسازد و بعد از گذشت چهار سال با کمک حبیب یغمایی گلستان سعدی را در مجلدی جداگانه و با تصحیحی دقیقتر از خود به جای میگذارد. فروغی در پارهای از ابیات که بین نسخه بدلها به شک میافتاده، یکی از آنها را در متن اصلی میآورده و دیگری را در ذیل صفحه آن بیت ذکر میکرده که این عمل بسیار مورد استقبال ادبا و دانشمندان و پژوهشگران قرار گرفته است ولی از سویی دیگر باعث افزایش حجم کتاب و در نتیجه ایجاد مشقت برای خوانندگان شده بود. در آن موقع با کسب اجازه از محمدعلی فروغی، دیوان مصحح یک جلدی بدون دربرداشتن نسخه بدلها و توضیحات مربوط به آنها نیز به چاپ رسید تا هر کس به فراخور و نیاز خود اقدام به تهیه آن کند و این مشکل برطرف گردد.
ترتیب آمدن آثار در کلیات سعدی:
ترتیبی که از قدیم برای آوردن آثار متعدد سعدی در دیوانش معمول بوده است به این شکل است:
۱. رسایل منثور، که به ترتیب خود شامل رساله اوّل، مجالس پنجگانه، رساله دوم رساله چهارم، رساله پنجم و رساله ششم میشود.
۲. گلستان، که خود گلستان اثری منثور با دیباچهای دربر دارنده ثنا و ستایش خداست و پس آنگاه به هشت باب تقسیم میشود که نامها به ترتیب عبارتاند از: درسیرت پادشاهان، در اخلاق درویشان، در فضیلت قناعت، در فواید خاموشی، در عشق و جوانی، در ضعف و پیری، در تأثیر تربیت و در آداب صحبت.
۳. بوستان، اثر منظوم مشهور سعدی و شروع شونده با دیباچهای در ثنای خدا و سپس مدح حضرت محمد و چند شخص دیگر نظیر ابوبکربن سعدبن زنگی. بوستان به ده باب تقسیم میشود: در عدل و تدبیر و رای، در احسان، در عشق و مستی و شور، در تواضع، در رضا، در قناعت، در عالم تربیت، در شکر بر عافیت، در توبه و راه صواب و باب دهم در مناجات و ختم کتاب.
۴. قصاید فارسی و عربی
۵. مراثی
۶. ملمعات
۷. مثلثات (اشعاری که در آن سه زبان سروده شده است)
۸.ترجیعات
۹. مجموعه غزلهای سعدی در ذیل عناوینی چون طیبات، بدایع و خواتیم و غزلیات قدیم
۱۰. چند و قطعهرباعیات و مفردات.
محمدعلی فروغی در ترتیب دادن غزلهای دیوان سعدی، حرف آخر قافیه را مدنظر قرار داده است و بعد آن به تقدم و تأخر حرف ماقبل آخر قافیه دقت فرموده است. به این ترتیب هرکس برای دسترسی به غزل مدنظرش با دانستن حرف آخر بیت به راحتی و بدون نیاز به فهرست میتواند به غزل دسترسی پیدا کند.
از دیگر مصححان مشهور دیوان سعدی و آثار وی میتوان به ، و دکتر غلامحسین یوسفیحسن انوریحبیب یغمایی اشاره کرد.
نمونهای از بوستان؛ باب دهم، در مناجات و ختم کتاب
سیه چردهای را کسی که زشت خواند/ جوابی بگفتش که حیران بماند
نه من صورت خویش خود کردهام/ که عیبم شماری که بد کردهام
ترا با من ار زشت رویم چه کار؟/ نه آخر منم زشت و زیبا نگار
از آنم که بر سر نبشتی ز پیش/ نه کم کردم ای بنده پرور نه بیش
تو دانایی آخر که قادر نیم/ توانای مطلق توی من کیم؟
گرم ره نمایی رسیدم به خیر/ وگر گم کنی باز ماندم ز سیر
جهان آفرین گرنه یاری کند/ کجا بنده پرهیزگاری کند
نمونه ای از گلستان:
ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود/ وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود
من ماندهام مهجور از او، بیچاره و رنجور از او/ گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود
گفتم به نیرنگ و فسون، پنهان کنم ریش درون/ پنهان نمیماند که خون بر آستانم میرود
محمل بدار ای ساربان، تندی مکن با کاروان/ کر عشق آن سرو روان گویی روانم میرود
او میرود دامن کشان، من زهر تنهایی چشان/ دیگر مپرس از من نشان کز دلنشانم میرود
با آنهمه بیداد او، وین عهد بیبنیاد او/ در سینه دارم یاد او یا بر زبانم میرود
صبر از وصال یار من، برگشتن از دلدار من/ گرچه نباشد کار من، هم کار از آنم میرود
در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن/ من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم میرود
سعدی فغان از دست ما، لایق نبود ای بیوفا/ طاقت نمیآرم جفا، کار از فغانم میرود
برگرفته از سایت های اینترنتی
مژگان بابامرندی
٣۱/
ک ۵۵۴ س
۱٣٧۴
ن ا
۵٢٠٧