سفر به شهر اعداد
احمدک در امتحان ریاضی نمرهی صفر میگیرد و از ناراحتی در کلاس به خواب میرود. «صفر» او را به شهر اعداد میبرد تا ببیند چگونه با اشتباه حل کردن محور مختصات، باعث هرج و مرج در شهر اعداد شده است.
احمدک قول میدهد تا درس ریاضی را خوب یاد بگیرد.
دانشآموزي بهنام احمد است كه از درس رياضي نمره صفر گرفته و پس از پايان كلاس درس تنها و نگران در كلاس نشسته و سرش را روي نيمكت گذاشته است، اما ناگهان در عالم خيال صفر روي برگهي امتحاني مچاله شده از كاغذ جدا ميشود و او را با خود به شهري ميبرد كه ساكنان آن اعداد هستند و ادامهي نمايش...
در اين نمايشنامه تلاش شده تا مباحث درس رياضي كه گاهي براي برخي از بچهها نامفهوم و مشكل است به شيوهاي جذاب ارايه شود.
عدد هفت وارد دایره می شود.
هفت: خواهش می کنم، خواهش می کنم بلند نشید، راحت باشید.
آ: وای.
هفت: [به طرف x می رود.] من هفت هستم.
پنج: می بینم.
هفت: هفت هستم. هفت روزه که هفت بار به این فکر افتادم که آدم ها چه قدر از هفت استفاده می کنند.هفت بار به خودم گفتم بیام این جا ولی شک داشتم، بالاخره در هفتمین بار تصمیم خودم رو گرفتم و اومدم. من درست هفت تا خیابون پایین تر زندگی می کنم.
۶٢/