رسانه و گسترش حوزهی تجارب اجتماعی و رفتاری کودکان
رویکرد آموزش اخلاق اجتماعی در برنامهی کلاه قرمزی
چکیده
برنامهی کلاه قرمزی، طی سالها مخاطبان فراوانی داشته است. این برنامه در نوروز ۹۲ به عنوان برنامهی برگزیدهی صدا و سیما انتخاب شد و همچنین در زمره¬ی پُربینندهترین برنامههای کودک قرار داشته است و طبق نظرسنجی مرکز تحقیقات سازمان صدا و سیما در مجموع ۸۷ درصد از پاسخگویان کودک و نوجوان به نحوی بیننده¬ی برنامههای سیما در ایام نوروز بودهاند. امسال نیز برنامه با اقبال مخاطبان مواجه شد. هر چند که بررسیها نشان میدهد این برنامه مورد استقبال همهی اعضای خانواده در گروههای سنی مختلف قرار گرفته است، این نکته را باید در نظر داشت که مخاطبان کودک از جمله حساسترین گروه مخاطب هستند که عموماً از دو سالگی تماشای برنامهی کودک را شروع میکنند و در سن ۶ سالگی اغلب آنها یعنی ۹۰ درصد به تلویزیون عادت کردهاند. انگیزهی کودکان از نشستن پای تلویزیون با خواست بزرگترها فرق دارد. کودکان ضمن اینکه طالب سرگرمی هستند، غالباً برای فهمیدن دنیای اطراف به تلویزیون مینگرند.
نگاه کلی به این برنامه در طی سالها نشان میدهد، توجه ویژهای به آموزش اخلاق اجتماعی و فرهنگ شهروندی دارد. رشد اخلاقى کودکان از مهمترین بخشهای زندگى ماست؛ چرا که کودکان امروز در شکلگیری جامعهی فردا، نقش کلیدی را ایفا میکنند و میتوانند هنجارها و ناهنجاریهای اخلاقی و رفتاری اجتماعی را از تلویزیون آموخته و آن را در نهادهایی چون خانواده و مدرسه بهکار برند و با رسیدن به سن تشکیل خانواده اینگونه رفتارها را در نهاد خانوادهی خود بازتولید کنند. کودکان، بزرگترین سرمایهی هر کشور به حساب میآیند. در حقیقت ثروت یک ملت و کیفیت زندگی جوامع در چند دههی آینده به میزان سرمایهگذاری و نوع تربیت کودکان هر جامعه بستگی دارد. عموماً از جمله اهداف برنامهی تلویزیون بر اساس سیاستگذاری و اولویت برنامههای آن، تربیت اخلاقی، کمک به کودکان برای درک امر اخلاقی به شکلی دقیق و رسیدن به یک قضاوت اخلاقی صحیح است؛ که دستیابی به این مهم، دقت و حساسیت بسیار میطلبد؛ چرا که اتخاذ رویکرد نامناسب آموزش اصول اخلاقی، آسیبزاتر از عدم آموزش آن اصول است. «صرف گفتن بایدها و نبایدهای اخلاقی بدون توجه به شرایط وقوع، توانایی درک کودک و پیچیدگیهای امر اخلاقی، برای کودک سردرگمی ایجاد میکند؛ در نتیجه آموزش اخلاقی که مد نظر سیاستگذاران امر تولید است، محقق نمیشود. صرف اصرار بر "رفتار درست" اکثر اوقات یک اشتباه است. اگر در زمان کودکی به بچهها توضیح کافی برای نوع رفتارشان داده نشود، دیر یا زود کودک ظاهراً مؤدب تبدیل به نوجوانی بیادب میشود.»
از آنجا که در ایام تعطیل نوروز کودکان زمان بیشتری را برای تماشای تلویزیون اختصاص میدهند، بر آن شدیم این برنامه را از منظر آموزش اخلاقی مورد بررسی قرار دهیم.
چارچوب نظری این پژوهش از رویکردهای مطرح «آموزش» در روانشناسی بهره گرفته است.
با توجه به سؤال اصلی، تمامی قسمتهای برنامه مشاهده شد و سه سکانس به صورت هدفمند برای نشانهشناسی انتخاب گردید که محتوای آنها شامل سه امر اخلاقی ادب، راستگویی و مسؤولیتپذیری است. نشانهشناسی در این پژوهش با توجه به الگوی سلبی و کاودری انجام شد.
نتایج این پژوهش نشان میدهد: رویکرد آموزشی نمایش داده شده در روابط بین شخصیتها که عروسکهای نمایش را آموزش میدهد، عمدتاً به رویکرد سازندهگرایی نزدیک است. این نوع رویکرد یادگیرندهمحور محسوب میشود؛ اما وقتی مخاطبان برنامه؛ «بچههای توی خونه» را مورد خطاب قرار میدهد، از توضیح مستقیم کمک میگیرد. رویکرد یادگیرندهمحور به ارتباط و تجربهی مستقیم یادگیرنده با جریان آموزش نیاز دارد؛ از آنجایی که تلویزیون رسانهای تعاملی نیست، مسلماً نمیتواند از این طریق به مخاطبان آموزش اخلاقی دهد. البته بهطور کلی میتوان گفت کودکان مشاهده میکنند که در خلال برنامه، برخی رفتارهای شخصیتهای نمایش تقویت یا تنبیه میشوند؛ لذا در زمینهی آموزش به مخاطبان کودک برنامه به رویکرد یادگیری شناختی- اجتماعی آلبرت باندورا نزدیکتر است.