جنبه‌های نمایشی افسانه‌ی «ماه‌پیشونی»

دسته : هنر
نویسنده : ناهید جهازی

بخشی از متن :
- تعريف افسانه
در فرهنگ معين در مدخل افسانه (legend) آمده است.
‍[افسانه، آفسانه Afsana] 1- سرگذشت، قصه، داستان، 2- مثل سائر.
فرهنگ غفاري تعريف افسانه را به لغت حكايت ارجاع مي‌دهد و حكايت را نقل قصه، بيان دروغ‌آميز مي‌داند. در زبان فارسي اصولاً دو اصطلاح خاص فني براي قصه وجود دارد. يكي از آن‌ها كلمه‌ي قصه است (مقتبس از لفظ عربي قصه به معني حكايت و داستان) كه در اصل، هم حكايت تاريخي و هم داستان‌هاي خيالي را دربرگرفته است. اصطلاح مناسب‌تر و دقيق‌تر ديگري هست، به صورت افسانه (مقايسه شود با افسان، فسان، فسانه، همه تقريباً در معني Maerchen و Aabel و Erzuhluny). چون در اينجا عنصر اساسي قصه، يعني جنبه‌ي جادويي آن هم مهم است: ارتباط و بستگي ريشه‌اي با لغاتي چون فساييدين به معني محسور و مجذوب كردن و فسون، افسون، به معني تسخير ارواح و جادو در اينجا دست‌اندركار است. كلمات و الفاظ ديگري هم كه كمتر به كار مي‌روند، وجود دارند و از آن جمله اوسون (به صورت جمع اوسونگون، مشتق لهجه‌اي افسانه) و متل، متيل (كه لابد از واژه‌ي عربي مثل گرفته شده، به معني مثال، تمثيل و ضرب‌المثل) مفاهيم حكايات و داستان براي قصه‌هاي عاميانه تقريباً هيچ كاربردي ندارد. (مارزلف، 1371: 38)
همان‌طور كه روايات و حكايات عاميانه در زبان فارسي با مقدمه‌ي معيني شروع مي‌شود، قصه‌ي عاميانه نيز با فرمولي مركب از كلمات ثابت لايتغيري آغاز مي‌گردد كه عبارت است از: «يكي بود، يكي نبود» اغلب اين عبارت را با جمله‌ي «غير از خدا هيچ‌كس نبود»، بسط مي‌دهند. هنگام نقل شفاهي باز اين جمله را به گفته‌ي خود مي‌افزايند: «هر كه بنده‌ي خداس، بگه يا خدا».
عبارت پاياني نيز جمله‌ي: «قصه‌ي ما به سر رسيد، كلاغه به خانه‌اش نرسيد»، كاملاً رايج است. يك نوع ديگر عبارت‌هاي پاياني قصه كه اغلب رواج دارد، اين است: «ان‌شاءالله همان‌طور كه آن‌ها به مراد دلشان رسيدند، شما هم به مراد دلتان برسيد.»

مشخصات مقاله
موضوع : ادبیات نمایشی
سال انتشار : ۱٣٩٢