بایدها و نبایدها در بازنویسی قصههای قرآنی بر کودکان و نوجوانان
مقدمه
قصه، بزرگترين گنجينه بشري است، كه دست به دست و سينه به سينه از نسلهاي گذشته به نسلهاي بعدي منتقل ميشود، و در درون خود چنان تجارب با ارزش و مهمي دارد، كه كمتر كسي ميتواند اهميت آن را ناديده بگيرد. تجربههاي ارزشمندي كه بدون تحمل رنج و مرارت يك يا چند نسل، به دست نميآيد،و جز با هنرمندان قصهگويان با ذوق و كارآمد به بهرهبرداري اجتماعي نميرسد.
قصههاي كهن اگرچه، با حفظ امانتداري در اصل موضوع، نقل شدهاند؛ اما خلاقيت و حاشيهسازي بعضي قصهگويان و گاه اغراق تعصبگرايانه آنها، در مورد خصوصيات مثبت شخصيتهاي قصه، كه اغلب به خاطر حس ميهنپرستي قصهگويان و گاه براي جذب بيشتر مخاطبين انجام گرفته باعث شده تا قصههاي كهن به نوعي دچار اضافهگوييهايي باشند كه قصه را بيشتر به افسانههايي تبديل ميكند، كه اگرچه حاوي مسائل تربيتي و اخلاقي مهمي هستند و بارِ معنايي سنگيني دارند، اما باورپذيري آنها، براي نسل حاضر مشكل است.
در اين بين،قصههايي نيز به دست ما رسيده كه اگرچه، از فراز و نشيب بيش از چهارده قرن متمادي گذشته؛ اما دچار تحريف و اضافهگويي نشده است و ما به اصل اين داستانها دسترسي داريم و براي نقل آنها به بزرگترين كتاب آسمانيمان مراجعه ميكنيم