نگاهی به چهار قصه ی عامیانه
مجله روشنان دفتر سوم -صفحه ٧۵ تا ٩۱
انسان از وقتی خود را شناخت و جهان پيرامون خود را ديد، پرند خيالش به پرواز درآمد و قصهها یکبهیک شكل گرفتند.
قصه، تاريخي به قدمت انسان دارد. از وقتي انسان پا به اين جهان پهناور هم متولد شد. قصه با انسان گذاشت، قصه زاده شد، رشد كرد، بزرگ شد، گسترش يافت و از شكل ساده و ابتدايي خود به پيچيدگي و غناي داستانهای امروزي رسيد. سرنوشت قصه با سرنوشت انسان پيوند خورده و خود، قصهای شگفتانگیز شده است. در حقيقت قصه و بهطورکلی هنر، جزی از وجود انسان است و يا خود انسان و جهان پيرامون اوست. هنرمند بزرگ عالم ـ خالق يكتا ـ انسان و جهان آفرينش را به زيبايي هر چه تمامتر خلق كرد. آفرينش انسان، خود قصهای بسيار دلكش و شنيدني است كه در بيشتر کتابهای آسماني به
گونههای مختلف آمده است. انسان از وقتي خود را شناخت و جهان پيرامون خود را ديد، پرنده خيالش به پرواز درآمد و قصهها یکبهیک شكل گرفتند. آيا شكفتن يك گل، پرواز پرندهها در آبي آسمان، طلوع خورشيد، آواز جويبار و... دليل كافي براي به كار افتادن تخيل انسان اوليه نبود؟ آيا همين نشانهها كافي نبود تا انسان اوليه را به فكر بيندازد و براي هرکدام از آنها قصهای بسازد؟ اما انسان اوليه هنوز در اول راه بود. هنوز با كلام بيگانه بود. هنوز نمیتوانست با كلمات، انديشه را بيان كند.