آموزش غیر مستقیم و روایت افسانه

دسته : ادبیات
نویسنده : فاطمه گل گلی - مربی مسئول کانون پرورش فکری رشت ٢- استان گیلان

افسانه و نقش آن در قصه گویی

شرح مقاله

آموزش غير مستقيم  و  روايت افسانه

يكي از اشكال تبادل فرهنگ و لوازم پرورش كودكان،‌ قصه گويي است.قصه گويان با روايت شفاهي آ‌ن چه از دير باز به دستمان رسيده و چيزي كه هم اكنون در جريان است، به ايجاد توازن ميان كهنه و نو مي پردازند.اين توازن همان چيزي است كه مي توانيم از آن براي شكوفايي استعدادهاي کودکان استفاده كنيم.لازم است قصه گو بداند يكي از مهم ترين مقدمات قدرت بخشيدن به ذهن كودك،‌درك قصه است. بنابر اين بايد به دانش انتخاب بهترين ها آراسته باشد. زيرا او با روايت خويش، ابتدا با كودك دوست مي شود. اين همراهي عاطفي زمينه اي است تا قصه گو بتواند پيام خود را به كودك منتقل كند پس بايد روايت هاي با ارزش را برا ي گفتن انتخاب كند .در ميان انواع ادبي موجود ،‌افسانه ها از توان بالايي در ايجادارتباط ميان راوي و شنونده برخوردارند.افسانه ها از رابطه  ي علت و معلولي ساده اي پيروي مي كنند و به راحتي به انتقال معناي خود مي پردازند افسانه ها سرشار از لذت و سرگرمي هستند و با خيال كودك نزديكند. با روايت افسانه براي كودكان، به آن ها توان حرکت در گستره ی تاریخ را  خواهیم داد و از آن جا كه قصه ها دردامن فرهنگ رشد كرده اند و به نوعي حافظه ي انسان محسوب مي شوند، مي توانند به ابزاري براي انتقال فرهنگ، بينش و دانش  تبدیل شوند .افسانه ها از انواع ادبیات شفاهی محسوب می شوند که توانسته اند رابطه ی خوبی با کودکان برقرار کنند. «افسانه، ساختاری است که تمام عناصرش با هم مرتبط هستند و اين ارتباط به گونه اي است كه كاركرد هر عنصر،‌ وابسته به كل ساختار است »(1). به راستي چرا افسانه ها مي توانند بر درك، ‌منطق و بينش ما حاكم شوند؟ چه سحري در تار و پود افسانه است كه آن را باور پذير مي كند؟كسي كه روايت افسانه را انتخاب مي كند بايد بداند كه افسانه ظاهری حایل معنا دارد اما درحقیقت حامل معانی متعددی است كه با حركت از سطح به ژرفا به پرسش هاي بزرگ زندگي انسان پاسخ مي دهد.«اين متن ها را هم چنان مي توان به آساني و بي هيچ تلاشي خوا ند يا شنيد اما هنگامي كه خوانده مي شوند،‌ هم چنان معنا و اهميت و پيچيدگي را مي پرورانند تا پژواك آ‌ن ها در درون و برون متن به صدا درآيد. اين متن ها متن هايي پر طنينند...زيرا با وجود سادگي، ‌خود را به انديشه ي بسيار وا مي ننهند.در كار اين متون كه به ظاهر صريح و در عين حال غير صريح اند‌‌‌،‌ افسوني نهفته است»(2) افسانه متني است كه با شنونده اش دوست مي شود و در كنار بي قراري روزانه اش، او را به آسايشي هرچند اندك مي رساند.افسانه روايتي است بدون مولف و ما را به انسان هاي گذشته متصل مي كند.

تخيل و افسانه :اساسی ترین فرایند تخیل، خلاقیت و آفرینندگی است.شاید گفته ی ماکسیم گورکی در این زمینه راهگشا باشد. آن جا که می گوید: « قدرت تخیل افسانه سازان چند صد سال قبل از اختراع هواپیما از قالیچه های پرنده خبر داشت».سرزمين افسانه و جادو نيز سرشار از تخیل است و می تواند نخستين گام براي رويارويي كودك، با جهان باشد.آن چه باعث مي شود افسانه ها داراي ارزشي فوق العاده براي كودكان باشند آن است كه كودك، هم زمان با شنيدن آن تجربه اي خاص و متفاوت از دیگران را در ذهن مي پروراند و متناسب با تخيلات و تجارب خود آن را تصور مي كند.«كودك با همزادپنداري و همانندسازي خود با قهرمان قصه، ‌مي تواند در تصورش ناتواني هاي واقعي يا خيالي   جسماني خود را جبران كند. كودك مي تواند تصور كند كه او هم مانند قهرمان در وضعيتي است كه مي تواند به آسمان صعود كند، ‌غول ها را شكست دهد يا قيافه اش را تغيير دهد ... قصه حتي پذيرش واقعيت را براي كودك طراحي مي كند.»(3)خاصيت افسانه باعث مي شود تا كودك هنگام شنيدن آن با ورود به دنياي خيال، ‌از زندگي روزمره فاصله گرفته و از كمي بالاتر به زندگی اش نگاه كند. تخيلات و هيجانات دنياي افسانه و سرزمين هاي جادو براي كودكان به اين دليل جذاب است كه با مسائل روزمره ي كودكان سر و كار دارد.همان مسائلي كه ذهن بچه ها را به خود مشغول مي كند. اما آن چه در این میان باید مورد توجه واقع شود این نکته است که کودک نباید از این خیال پروری آسیب ببیند بلکه این خیال ورزی باید او را توانمندانه به سوی زندگی واقعی بازگرداند.علاقه ي كودك به افسانه كمك بزرگي براي هر قصه گو محسوب مي شود تا با استفاده از آن،‌ كودك را با جنبه هاي درست واقعيت آشنا كند، ‌تخيل سازنده ی او را گسترش دهد و كمبود هايي را كه به علت نقصان اطلاعات در ذهن دارد، جبران کند.«افسانه ها، کودکان را اسطوره وار با واقعیات آشنا می کنند... و در دنیای بیش از اندازه معتقد به اصالت عقل، اثری نیک برجا می گذارند.» (4) افسانه ها با بهره گيري از واقعيت و خيال،‌ به انتقال سخت ترين مفاهيم مانند زندگي، مرگ، زمان،‌ آفرينش و... در فضايي سيال و رويايي می پردازند و بدین ترتیب تصويري روشن از آينده به دست كودك داده، ‌او را با آسایش خیال به ادامه دادن مسير تشويق مي كنند و هم زمان، مهم ترین کارکرد تخیل را که افزایش خود شناسی چند وجهی است، در کودکان محقق می سازند.

افسانه آموزشي غير مستقيم :آموزش بدون وجود تخیل، آموزشی پایدار نخواهد بود. آن چه امیدواریم همگان از برخوردار باشند، تخیلی سالم و سازنده است.قصه گویی ابزاری است برای آموزش از راه تجربه. تجربه ای که قصه گو سعی در انتقال آن دارد، توسط قهرمان داستان تجربه می شود و کودک با شنیدن آن با تلخی و شیرینی دنیای واقعی آشنا می شود. دیویی در دفاع از آموزش تجربی، به تجربه ی تخیل ناشی از داستان نيز اشاره می کند. اين امر خود دليلي براي توجه به عنصر تخيل موجود در افسانه هاست تا با بهره گيري از آن،‌ كودكان باليده شوند.افسانه هم چنین  حاصل  هم فكري قرون متمادي انسان هاست . به همین دلیل می تواند در تعليم و تربيت كودكان مورد استفاده قرار گيرد و از آن جا كه آموزش غير مستقيم, برا ي كودكان بهترين گزينه است، ‌جايگاه افسانه در  قصه گويي می تواند بيش از پيش مورد تامل واقع شود. انس گرفتن با محیط و استفاده از عناصر موجود در آن برای حل مسایل زندگی، ‌يكي دیگراز ويژگي هاي آموزشي افسانه است. بنابراين داستان هاي سحر آميز نقطه ي مقابل ادبیاتی که به انتقال اطلاعات می پردازد، نیستند. دنياي اعجاب انگيزافسانه ها،‌ شكل ديگري از آموزش را  برای آگاه ساختن کودکان برگزیده است و آن بهره گیری از آموزش به شکل غیر مستقیم است .دنیای افسانه، دنیای کوشش و کمک دسته جمعی نیز هست. چیزی که در دنیای امروز، بیش از پیش به آن نیاز داریم. هنگامي كه قصه گو،‌‌ در گوش كودك زمزمه مي كند مي توان سنگ هاي بزرگ را با كمك هم از راه زندگي برداشت؛ كودك با گوش سپردن به آن  بدون جبهه گيري  آرام آرام، ‌كار گروهي را مي آموزد.علاوه بر آن افسانه ها مي توانند ذهن كودك رابه  پرسش گري عادت دهند. در واقع افسانه می تواند آموزش به شیوه ی سقراطی را انجام دهد آموزش سقراطی همان کاوش از راه گفتگوست و با کمک پرسش ها جریان می یابد  هرگاه قصه گو پس از اتمام قصه اش بتواند موضوعات و مباحث اصلی آن را به پرسش و پاسخ بگذارد یا انتهای کار را به گفتگو برگزار کند، کودکان را در راه شناخت یاری داده است هنگامی که کودک سعی می کند درک شخصی اش از قصه را با زبان کودکانه بیان کند، در راه شناخت خود و اطرافش قدم گذاشته است. افسانه ها با به چالش كشيدن چراهايي كه در ذهن كودك وجود دارند،‌ امر شناخت را تحقق مي بخشند. قصه گو، چراها را از ذهن کودک به زبان او مي آورد و به اين ترتيب به كودك می آموزد ‌گره هاي ذهني اش را با پرسیدن باز كند. این خدمت بزرگی است که قصه گو برای کودک انجام می دهد، زیرا در جهت افزایش شعور اجتماعی و توان اظهار وجود در او نیز قدم بر می دارد.

منابع و پي نوشت :

1- حاجي نصرالله ،‌ شكوه . «‌ كاركرد قصه هاي كهن ،‌بازي آزادانه خيال » ،‌ پژوهشنامه 35،تهران : ‌زمستان 1382،‌صفحه 97.

2- نودلمن ،‌پري . « لذت و گونه ي ادبي » ،‌مرتضي خسرو نژاد ،‌ديگر خواني هاي ناگزير ،‌تهران : كانون پرورش فكري ،‌1387.

3- بتلهايم ،‌برونو . كودكان به قصه نياز دارند ،‌كمال بهروز نيا ،‌تهران : افكار ،‌1387.

4- حجازي ،‌بنفشه . ادبيات كودكان و نوجوانان ،‌تهران : روشنگران و مطالعات زنان ،‌1385.

فاطمه گلگلي ، مربي مسوول مرکز رشت 2

مشخصات مقاله
موضوع : افسانه و قصه گویی
سال انتشار : ۱٣٩۴